ناپدری نقشه های دخترخوانده اش را برای اغوا کردن یک مرد دیگر می شنود. او با به دست آوردن فرصت، به آنها ملحق می شود و منجر به یک برخورد دوش آب گرم می شود. آتنا فارس مشتاق است که او را راضی کند، قبل از اینکه او را با خروس تپنده اش پر کند، به او یک منگنه می دهد.